ترسیم حالات حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر
تا که چشم خون فشانش خورد بر یک جرعه آب نالهاش شد بیشتر بیتابتر هم شد رباب باز هم دستان خود را کرد گهواره سپس لای لایی خواند تا اصغر نگوید آب آب روی دستش باز بوسید روی طفلی را که نیست تا شود آرام شاید لحظه ای از اضطراب باز با طـفـل خـیالی درد دل آغـاز کـرد اصغرم، شیرین زبانم، لحظه ای مادر بخواب جای آن روزی که شرمنده شدم از تشنگیت بیشتر امروز شیرت میدهم ای ماهتاب نازنینم چشم خود بر سمت رأس نی مبر تا نبینی روی بابایت شده از خون خضاب چشم بر چشمم بدوز تا جان بگیرد مادرت تا که چشمت باز باشد نیـستم در التهاب باز هم داری تلظی میکنی، ای وای من چه کنم تا که شوی آرام برگو خود جواب بعد از آن چشمش به سمت رأس روی نیزه شد درد دل آغـاز کرد ایـنـبـار با آن آفـتـاب ای تـمام هـستیام، طفلت نمیخـوابد بیا گـر کـنی یاری من والله میبـاشد ثـواب بعد چندین روز ناله بیرمق خوابید و باز... لب فرو بربند سائل عرشیان کردی کباب |